آشنایی «حسینِ غلام» با شهید علی چیتسازیان، او را به «غلامِ حسین» تبدیل کرد
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۱۴۷۵۰۴
گروه فرهنگی ـ کتاب «فقط غلام حسین باش» روایت جانباز سرافراز حسین رفیعی جوان شر و نااهل روستا است که شب و روزش با دعوا و کفتربازی میگذشت، اما حضور او در جبهه و آشناییش با شهید علی چیتساز «حسینِ غلام» را تبدیل به «غلامِ حسین» کرد.
به گزارش ایکنا از همدان، کتاب «فقط غلام حسین باش» به قلم توانمند حمید حسام، روایت جانباز سرافراز حسین رفیعی از دوران کودکی تا بزرگسالی و حضورش در جبههها و جانبازیاش است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حسین رفیعی رزمنده همدانی هشت سال دفاع مقدس کسی که سالهای سال اهالی روستای حصارخان همدان او را به «حسینِ غلام»، جوان شر و نااهل روستا میشناختند که شب و روزش با دعوا و کفتربازی میگذشت، اما حضور او در جبهه و آشناییش با شهید علی چیتساز «حسینِ غلام» را تبدیل به «غلامِ حسین» کرد؛ رزمنده شجاعی که پای ثابت نیروهای اطلاعات عملیات سپاه انصارالحسین(ع) همدان شد.
حسین رفیعی با گذشت بیش از سی سال از آن روزها با یاری حمید حسام خاطرهنگار فعال دوران دفاع مقدس دست به قلم شده است و روایتی از چندین سال حضورش در جبههها را در قالب کتابی با عنوان «فقط غلامِ حسین باش» منتشر کرده است.
این کتاب در دو بخش «حسینِ غلام» و «غلامِ حسین» نوشته شده است که بخش اول آن به معرفی دوران کودکی و نوجوانی حسین رفیعی میپردازد و در لابه لای مرور زندگی پر فراز و نشیب او گریزی به خاطرات شیطنتهای دوران نوجوانی حسین در روستا نیز میزند.
اما فصل دوم این کتاب سرآغاز تحول روحی حسین از پیروزی انقلاب اسلامی و علاقه او به سپاه پاسداران تا حضورش در جبههها نبرد و آشناییاش با شهید علی هاها و شهید علی چیتسازیان و در نهایت تغییر مسیر زندگیش را شرح میدهد؛ تغییری که در ادامه به جانباز شدن حسین رفیعی از ناحیه پا در جبهه میانجامد.
صراحت و صداقت رفیعی در بیان خاطراتش یکی از برجستهترین ویژگیهای این کتاب است که باعث شده «فقط غلامِ حسین باش» تبدیل به یکی از متفاوتترین آثار ادبیات مقاومت شود.
از ویژگیهای بارز این کتاب، صداقت و سادگی و صراحت حسین رفیعی در بیان خاطراتش است و شما با مطالعه آن با زوایای تازهای از گنجینههای دفاع مقدس آشنا میشوید.
حمید حسام نویسنده و خاطرهنگار این کتاب درباره روش کار خود میگوید: «مصاحبه دقیق و جزء به جزء براساس رعایت زمانبندی و با تمرکز بر روایت راوی در کنار مشاهدات عینی او شیوه من در نگارش کتابهای این چنینی است».
کتاب «فقط غلامِ حسین باش» توسط انتشارات صریر و در 294 صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم
شوق رفتن به جبهه را داشتم. تنها نگرانی ام همسرم بود که او را با بچهای که در راه داشت به که بسپارم. هنوز غم اخراج از کمیته در دلم بود. حسرت پیوستن به جمع بچه های سپاه را داشتم. اما به خود میگفتم: تویی که لیاقت کار در کمیته را نداشتی، چگونه به سپاه با آن معنویت بچه ها و اخلاص شان راه پیدا میکنی؟
اصلا سپاهی شدن شغل نبود که با پیوستن به آن سفره خالی ام را پر کنم. آنها جماعت عاشق و پاکبازی بودند که هیچ سرمایه ای جز اخلاص و عشق به اسلام نداشتند. همسرم می دانست که درونم آشوب و غوغاست. تا به خانه میآمدم، سجاده ام را پهن میکرد و میگفت: حسین، نمازت را اول وقت بخوان، آرامش پیدا میکنی.
ایام محرم فرا رسید. شنیده بودم که سپاه، حسینیه بزرگی به نام حسینیه ثارالله راه انداخته. آنها که از جبهه برمیگشتند، تا نیمه های شب آنجا عزاداری و سینه زنی داشتند.
به عیال گفتم میخواهم به سپاه بروم. باخوشحالی پرسید: یعنی میخواهی سپاهی شوی؟
گفتم: نه، اول باید زیر خیمه امام حسین بروم، به حسینیه سپاه، وگرنه من کجا، سپاه کجا؟
لباس سیاهم را پوشیدم. زنجیری را که از کودکی داشتم برداشتم و راهی حسینیه سپاه شدم.
حسینیه عطر و بوی عجیبی داشت. انگار رگ و ریشهام را با گلاب قمصر شیتشو داده باشند. همه جا، نام و ذکر حسین(ع) بود.
اولین زیارت عاشورا را آنجا خواندم. حال آدم تشنه در کویر مانده ای را داشتم که ناگهان زیر سیلاب باران سیراب شده است. اولین بار بود که برای چیزی غیر از تعلقات زندگی، مثل خانواده و شغل، به گریه افتاده بودم.
آن قدر سبکبال و رها از قید و بندهای دنیایی شدم که خودم را در کربلا دیدم. روضه خوان میخواند: از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین... منم غلام کسی کاو بود گدای حسین...
وقتی به خانه برگشتم، دوست داشتم در یک یک خانهها را بزنم و از اهل آنها به خاطر شیطنتهای گذشته، حلالیت بخواهم و به آنها بگویم آن حسین غلام شر و شور امشب مُرد. من الان تازه به دنیا آمده ام و اسمم غلامِ حسین(ع) است.
نشاط از سر رویم میبارید. همسرم برق امید را در چشمانم دید. مرا از مادرم بهتر میشناخت. پرسید: حسین آقا، چه خبر؟
گفتم: اگر راضی باشی، میخواهم به جبهه بروم. شرمنده تو و توراهیت هستم. اما امشب بویی از عالم معنا به جانم رسیده که زیر و رویم کرده و این عطر و بوی حسینی را باید در جبهه پیدا کنم. آنها که جبهه را دیدهاند به خدا نزدیک ترند. انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: ایکنا همدان غلام حسین حسین غلام کتاب دفاع مقدس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۱۴۷۵۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان ۳۹ سال غربت/ تشییع پیکر معلم شهید در ورامین
پیکر معلم شهید حجت اله یوسفیه پس از ۳۹ سال غربت و چشمانتظاری بر روی دستان مردم شهیدپرور ورامین تشییع و در گلزار شهدای حسین رضا (ع) خاکسپاری شد. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از ورامین، مراسم تشییع پیکر شهید حجت اله یوسفیه از شهدای دفاع مقدس که پس از 39 سال در شهر سلیمانیه عراق تفحص شده بود، صبح امروز با حضور جمع کثیری از مردم شهیدپرور ورامین، خانواده معظم شهدا و مسئولان از میدان امام حسین (ع) بهسوی میدان امام (ره) بدرقه شد.
شهید حجت اله یوسفیه سال 1364 در عملیات فتح در شهر سلیمانیه عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود، و پس از 39 سال انتظار به آغوش خانواده و به خاک ایران بازگشت.
پیکر مطهر شهید یوسفیه با استقبال گرم و پرشور مردم دیار پانزده خرداد با گفتن یا حسین و یا زهرا در طول مسیر عطرافشانی و گلباران شد.
مراسم تشییع جانباز سرافراز؛ سردار ایاف در مشهد برگزار شدپیکر معلم شهید با همراهی خانواده معزز شهید، مردم و مسئولان به گلزار شهدای حسین رضا (ع) ورامین بدرقه و تدفین شد.
در وصیتنامه شهید یوسفیه آمده است که "این خون شهداست که به انسان، انسانیت و حرکت و تکامل میدهد و مدرس آزادی و حیات و جاودانگی است."
گفتنی است؛ با رجعت شهید حجت اله یوسفیه مردم شهرستان ورامین، تا کنون 758 شهید تقدیم انقلاب کردهاند.
انتهای پیام/